ترجمه مقاله

تعلق کردن

لغت‌نامه دهخدا

تعلق کردن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوستگی . توجه کردن . روی آوردن :
ز هست و نیست ، خداوند هست و نیست ، بری است
بدین دو، خلق تعلق کند، نه خالق بار.

ناصرخسرو.


من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم . (کلیله و دمنه ). رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله