ترجمه مقاله

تعلیم دادن

لغت‌نامه دهخدا

تعلیم دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) آموزانیدن . بیاگاهانیدن . آموختن چیزی بکسی :
تشریف ضربت او ارواح وحشیان را
تعلیم شکر دادی هنگام انفصالش .

خاقانی .


خری را ابلهی تعلیم میداد.

(گلستان ).


نشست و خاست بعاشق که میدهد تعلیم
اگر نباشد در بزم آن نگار سپند.

صائب (از آنندراج ).


تعلیم ناز چند دهی چشم مست را
دل آنقدر ببر که توانی نگاه داشت .

اختری یزدی (ایضاً).


کاش یک حرف وفا نیز بگوش تو زدی
آنکه چندین به تو تعلیم ستمکاری داد.

سنجرکاشی (ایضاً).


ترجمه مقاله