ترجمه مقاله

تعمید

لغت‌نامه دهخدا

تعمید. [ ت َ ] (ع مص ) بخاک و جز آن بازداشتن توجبه را چندان که به یک جا گرد آید.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || غسل دادن کودک به آب «معمودیه ». (از اقرب الموارد). غسلی مر ترسایان را که کودکان را در آب معمودانی فروبرده غسل دهند و آن را بمنزله ٔ ختنه میدانند و میگویند کودکان را پاک میگرداند. (ناظم الاطباء). یکی از قواعد مقدسه ٔ دینیه است که قبل از ظهور مسیح معروف بود و آن جناب آن را از جمله ٔ فرایض کلیسا قرار داد. (قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به تعمید برای اموات و (تعمید) یحیی تعمیددهنده در همین کتاب شود.
ترجمه مقاله