ترجمه مقاله

تعهد کردن

لغت‌نامه دهخدا

تعهد کردن . [ ت َ ع َهَْ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گردن گرفتن شرط و پیمانی . خود را ملزم ساختن به عملی یا پرداخت چیزی . تضمین عهد و میثاقی . پذیرفتاری . || پرستاری کردن . نگاهداری کردن . تیمارداری کردن . نواختن : سپاه را بنگریست و ایشان را روزی ها داد و صلت بخشید و آتش خانه ها را تعهد کرد. (بلعمی ترجمه ٔ تاریخ طبری ). نامه ها رسید که سلیمانی رسید به شبورقان و از ری تا آنجا ولاة و عمال و گماشتگان سلطان سخت نیکو تعهد کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288). پس همچنین از موجب خرد بر فرزند واجب است سبب بودن خود را حرمت داشتن و تعهد کردن . (منتخب قابوسنامه ص 25). و استاد فصاد آن است که پس از آنکه رگها را شناخته باشد مبضع را نکو باید داشت و آن را هر روزی از پس هر فصدی تعهدی کند و از آب نگاهداری و نیک خشک کند تا زنگ نگیرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). هرکه رابگزد [ مار بلوطیه ] پوست بازگذارد و آنکه او را تعهد و علاج کند هم پوست بازگذارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آن برادر که طبیب و معالج بود دختر را تعهد کرد و به معالجت بقرار معهود بازبرد. (سندبادنامه ص 320).
خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی
بدولت تو نگه میکند به انبازی .

(گلستان ).


ترجمه مقاله