ترجمه مقاله

تعویق

لغت‌نامه دهخدا

تعویق . [ ت َع ْ ] (ع مص ) بازداشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بر درنگ داشتن و بازداشتن و مشغول کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بازداشتن و در بند کردن و در کتابی نوشته که تعویق منع ساختن و بازداشتن و در درنگ افکندن ، مشتق از عوق بالفتح که بمعنی بازداشتن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). درنگی و تأخیر و توقف و منع. (ناظم الاطباء) : سلطان از جهت وفات پدر و تشویق حال غزنه از آن مهم بازماند و به غزنه رفت و آن مراد در تعویق افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 216).
ترجمه مقاله