ترجمه مقاله

تغتغ

لغت‌نامه دهخدا

تغتغ. [ ت ُ ت ُ / ت َ ت َ ] (اِ) نام قفیزی است به ماوراءالنهر، غله پیمودن را. (از صحاح الفرس ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). چیزی باشد مانند کیله و قفیزی که غله را بدان پیمانه نمایند. (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). پیمانه ای است بزرگ که بدان غله پیمایند. (فرهنگ رشیدی ). چیزی باشد مانند کیله و قفیز که غله بدان پیمایند و بعضی گویند پیمانه ای باشد که چهار خروار غله بگیرد و به فتح اول و ثالث که تای قرشت باشد و به این معنی بجای حرف ثالث نون هم بنظر آمده است و بعضی گویند پیمانه ای که یک خروار غله بگیرد.(برهان ). در فرهنگ جهانگیری گفته با هر دو «تای » فوقانی مضموم به غین زده ، چیزی مانند کیله و قفیزی که غله را بدان پیمایند. شمس فخری گفته ... و در لغت و بیت خطا کرده زیرا که هر دو «تا» به ضم نیست به فتح است . به تاء نیست هر دو به نون است . شعر فخری است صاحب کتاب معیارالجمالی و آن حاضر است که چنین تصحیح یافته که نغنغ بمعنی تغار است که بدان غله و غیره پیمایند و آن قطعه این است :
حاتم دهر شیخ ابواسحاق
که دهد زر به دامن نغنغ
دشمنش را کشد بسنگ و رواست
گرچه در آبکن بود چو وزغ .
و این اشتباه برای صاحب برهان نیز روی داده و او گفته که پیمانه ٔ بزرگ که چهار خروار بگیرد. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
ای میر ترا گندم دشت است بسنده
با تغتغکی چند ترا من انبازم .

ابوالعباس .


حاکم عهد شیخ ابواسحاق
که دهد زر به دامن و تغتغ.

شمش فخری (از فرهنگ جهانگیری ).


|| نان تنک را نیز گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). و به این معنی بجای غین آخر خای نقطه دار هست که تغتخ باشد. (برهان ). و رجوع به ماده ٔ پیش شود.
ترجمه مقاله