ترجمه مقاله

تغلیظ

لغت‌نامه دهخدا

تغلیظ. [ ت َ ] (ع مص ) درشت کردن . (زوزنی ). ستبر کردن . (دهار). درشت کردن بر کسی چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (صراح ). ستبر کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || تأکید و تقویت و تشدید و تأکید سوگند: غلظ علیه فی الیمین ؛ شدد و اکد و منه قولهم اخذ منه میثاقاً غلیظاً. (از اقرب الموارد). و رجوع به غلیظ و سوگندان غلیظ شود.
ترجمه مقاله