ترجمه مقاله

تفریغ

لغت‌نامه دهخدا

تفریغ. [ ت َ ] (ع مص ) بریختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ریختن آب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریختن خون . (از اقرب الموارد). || خالی کردن خنور را از آنچه در وی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خالی کردن ظرف را از آنچه در وی باشد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || فارغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فراغ گردانیدن . (آنندراج ). فراغت . (ناظم الاطباء) : سیف الدوله و بعزاجق بعد از فراغ از مهم ابوالقاسم و صاحبش و تفریغ خراسان از فساد ایشان با حضرت ناصرالدین آمدند. (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 174).
- تفریغحساب ؛ پرداخت حساب و فارغ شدن از آن . (ناظم الاطباء).
|| شکیبایی فروفرستادن خدا بر کسی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله