ترجمه مقاله

تفشی

لغت‌نامه دهخدا

تفشی . [ ت َ ف َش ْ شی ] (ع مص ) زیاده گشتن بیماری در قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پراکنده شدن و گستردن . گویند: هذا قرطاس یتفشی فیه المداد؛ ای ینشتر. (از اقرب الموارد). || فراخ شدن و تباه شدن ریش . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ شدن و تباه شدن ریش . (زوزنی ). فراخ گشتن ریش . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اتساع . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اِ) عند اهل العربیه عبارةٌ عن تفخیم الحروف عند النطق به . (از اقرب الموارد). دراصطلاح قاریان انتشار باد است تا بدان حد که به مخرج ظاء معجمه پیوسته شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله