ترجمه مقاله

تفضیل

لغت‌نامه دهخدا

تفضیل . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فضل نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فزونی نهادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) فزونی و برتری و فضیلت . (ناظم الاطباء) : انظر کیف فضلنا بعضهم علی بعض و للاَّخرة اکبر درجات و اکبر تفضیلاً. (قرآن 17 / 22)... و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی العالمین . (قرآن 45 / 16).
در هیچکس به چشم حقارت نظر مکن
تا در تو هم به دیده ٔ تحقیر منگرند
زیرا که هر که هست ز درویش و پادشاه
چون نیک بنگری ز یکی اصل و گوهرند
تفضیل پس میانه ٔ این هر دو جنس چیست ؟
در خورد و خواب چون همه باهم برابرند.

خواجه عبداﷲانصاری .


هر طایفه ای که دیدم در ترجیح دین و تفضیل مذهب خویش سخنی میگفتند. (کلیله و دمنه ).
از بر حق می رسد تفضیلها
باز هم از حق رسد تبدیلها.

مولوی .


|| حکم کردن بر فضل کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فاضل گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاضل و افزون گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برگزیدن کسی را بر دیگری . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله