ترجمه مقاله

تفقو

لغت‌نامه دهخدا

تفقؤ. [ ت َ ف َق ْ ق ُءْ ] (ع مص ) کور گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برکندن و شکسته شدن چشم و آبله و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مطاوع تفقئة است . (از اقرب الموارد). رجوع به تفقئة شود. || شکافته شدن . (زوزنی ). برکنده وشکافته شدن ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکافته شدن لفائف گیاه بُهمی ̍ از میوه ٔ آن . (از اقرب الموارد). و یقال : تفقأت البهمی اذا تشققت لفائفها عن ثمرها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پر شدن اندام کسی از پیه چنانکه پوست او شکافته گردد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله