ترجمه مقاله

تفهیم

لغت‌نامه دهخدا

تفهیم . [ ت َ ] (ع مص ) دریاوانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). فهمانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فهمانیدن و دریافت کنانیدن . تدریس و تعلیم و آموختگی . (ناظم الاطباء). و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). تفهیم و تفهم ؛ فهمانیدن و فهمیدن . (ناظم الاطباء). رساندن معنی به فهم شنونده بوسیله ٔلفظ. (از تعریفات جرجانی ) : و چون در عزیمت این کار پیوست ، آنچه ممکن شد برای تفهیم متعلم ... در شرح و بسط تقدیم افتاد. (کلیله و دمنه ). و خوانندگان این کتاب را باید که همت بر تفهیم معانی مقصور گردانند. (کلیله و دمنه ). لیکن می نماید که مراد ایشان تقریر سمر و تحریر حکایت بوده است نه تفهیم حکمت و ایضاح موعظت . (کلیله و دمنه ). و رجوع به تفهم شود.
ترجمه مقاله