تفکده
لغتنامه دهخدا
تفکده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) کنایه از پزاوه و آتشدان و مانند آن . (آنندراج ).آتشدان و منقل و پرکین . (ناظم الاطباء) :
داغت به مغز رفته فرو، حال جسم و جان
از شعله های تفکده ٔ استخوان مپرس .
داغت به مغز رفته فرو، حال جسم و جان
از شعله های تفکده ٔ استخوان مپرس .
ظهوری (از آنندراج ).