ترجمه مقاله

تقطع

لغت‌نامه دهخدا

تقطع. [ ت َ ق َطْ طُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پاره پاره و بخش بخش گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، منه ُ قوله تعالی : لقد تقطع بینکم فیمن قراء بالرفع. (منتهی الارب ). || پاره پاره و بخش بخش گردیدن ، منه ُ قوله تعالی : و تقطعوا امرهم بینهم (قرآن 21 / 93)؛ ای تقسموه . (لازم و متعدی ). (منتهی الارب ). تقطعوا امرهم بینهم ؛تقسموه و قیل تفرقوا فیه علی نزع الخافض . (اقرب الموارد). || آمیخته شدن شراب به آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوتاه شدن سایه ها. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله