ترجمه مقاله

تقطیع کردن

لغت‌نامه دهخدا

تقطیع کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن . بریدن . دفع کردن : و بعضی [ داروها ] خلط غلیظ را تقطیع کند و رقیق کند، خاصه آنچه در سینه و شش بود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || (اصطلاح عروض ) برای یافتن بحر شعری ، آنرا به اجزاء تقسیم کردن . تجزیه کردن شعری به اجزاء عروض . به اجزا جدا کردن شعری و مقابل کردن آن با میزانی که در دست است . رجوع به تقطیع شود.
ترجمه مقاله