ترجمه مقاله

تقمص

لغت‌نامه دهخدا

تقمص . [ ت َ ق َم ْ م ُ ] (ع مص ) پیراهن درپوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیراهن درپوشیدن . (دهار) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || و به استعاره گویند: تقمص الولایة و الامارة و تقمص لباس العز. (از اقرب الموارد). || انتقال روح از جسدی به جسدی دیگر. (از اقرب الموارد). || هو یتقمص فی نهار الجنة؛ای یتقلب و ینغمس و یروی بالسین . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله