تقنلغتنامه دهخداتقن . [ ت َ ] (اِخ ) نام مردی تیرانداز. و یضرب بجودة رمیه المثل ، یقال : فلان بن تقن ؛ یعنی فلان استاد است در تیر انداختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).