ترجمه مقاله

تلجلج

لغت‌نامه دهخدا

تلجلج . [ ت َل َ ل ُ ] (ع مص ) دودله شدن و متردد گردیدن و جنبیدن و در دهان گردانیدن سخن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کلمة الحکمة تکون فی صدرالمنافق فتلجلج حتی تخرج الی صاحبها. (اقرب الموارد). || گرفتن چیزی را از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله