ترجمه مقاله

تلخ کردن

لغت‌نامه دهخدا

تلخ کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناخوش و بی مزه کردن . (از بهار عجم ) (از آنندراج ) :
توبه را تلخ میکند در حلق
یار شیرین دهان شورانگیز.

سعدی .


تلخ کردی زندگی بر آشنایان سخن
اینقدر صائب تلاش معنی بیگانه چیست .

صائب .


صورت دنیا زخواب عافیت بیدار شد
عیش را از ناله تا کی تلخ بر دنیا کنم .

کلیم (از آنندراج ).


ترجمه مقاله