تلویم
لغتنامه دهخدا
تلویم . [ ت َل ْ ] (ع مص )مبالغه ٔ لوم . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). سخت نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملامت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || در بیت زیر کنایه از تقصیر و گناه است :
صد هزاران طفل بی تلویم را
کشت او تا یابد ابراهیم را.
|| لام نوشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
صد هزاران طفل بی تلویم را
کشت او تا یابد ابراهیم را.
مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر 6 ص 553).
|| لام نوشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).