ترجمه مقاله

تلیل

لغت‌نامه دهخدا

تلیل . [ ت َ] (ع اِ) گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و له تلیل کجزع السحوق ؛ ای عنق . (اقرب الموارد). ج ، اتله ، تلل ، تلائل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (ص ) بر زمین زده یا بر گردن و روی افکنده ، نعت است از تل چنانکه گویند: تله للجبین کما یقال کبه لوجهه . (از منتهی الارب ). مصروع . حالت سجده . (ناظم الاطباء). ج ، تَلّی ̍. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله