تلیمان
لغتنامه دهخدا
تلیمان . [ ت َ ](اِخ ) یکی از نجبای سغد، به زمان کیخسرو. (فهرست ولف از حاشیه ٔ برهان چ معین ). و در جای دیگر تورانی نیز گفته اند واﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ) :
به سغد اندرون بود یک هفته بیش
تلیمان وخوزان همی رفت پیش .
رجوع به ماده ٔ قبل شود.
به سغد اندرون بود یک هفته بیش
تلیمان وخوزان همی رفت پیش .
فردوسی .
رجوع به ماده ٔ قبل شود.