ترجمه مقاله

تمدح

لغت‌نامه دهخدا

تمدح . [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) ستودگی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). ستودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).مدح کردن . (از اقرب الموارد). || ستایش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). تکلف کردن در ستایش خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فخر کردن و به تکلف سیر نمودن خود را از آنچه که ندارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فخر کردن و بسیار ستودن خود را در چیزهایی که ندارد. (ناظم الاطباء). || فراخ و گشاده شدن زمین و تهیگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله