ترجمه مقاله

تمرق

لغت‌نامه دهخدا

تمرق . [ ت َ م َرْ رُ ] (ع مص ) موی برافتادن و برون آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منه المثل : رویدالغز و یتمرق ؛ ای امهل الغزو حتی یخرج الولد. واصله ان امراءة کانت تغزو فحبلت فذکر لها الغزو فقالت ذلک فذهب مثلا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برکنده شدن موی . || به مریق رنگ گرفتن جامه . || پراکنده شدن وریختن موی از بیماری و جز آن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله