ترجمه مقاله

تمریض

لغت‌نامه دهخدا

تمریض . [ ت َ ] (ع مص ) بیماروانی (بیمار بانی ). (زوزنی ). بیمار داری . (صراح اللغة). بیمارداری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیک خدمت کردن بیمار را. (آنندراج ). نیک بیمارداری کردن و متکفل درمان او شدن . (از اقرب الموارد). || سست ساختن . (منتهی الارب ). توهین کردن . (ناظم الاطباء). سست گردانیدن و استوار نساختن چیزی را. (از اقرب الموارد). || قصر کردن در کاری . (منتهی الارب ). کوتاهی نمودن در کاری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سستی کردن در کاری . (آنندراج ). || بر باد کردن گندم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله