ترجمه مقاله

تمر

لغت‌نامه دهخدا

تمر. [ ت َ م ُ ] (ترکی ، اِ) بزبان ترکی آهن را گویند. (برهان ). بزبان مغولی آهن . (از فرهنگ رشیدی ). مأخوذ از ترکی آهن .(ناظم الاطباء) بزبان ترکی آهن را گویند و نام یکی از مغول و نام پادشاه عظیم الشأن که مردم ناواقف هند آن را تیمور خوانند بروزن زیتون و رسم الخط ترکی را نمی دانند که ضمه را بصورت واو و فتحه را بصورت الف و کسره را بصورت «ی » نویسند. (غیاث اللغات ). نام اصلی امیر تیمور گورکان هم تمر به فتح تاء مثناة فوقانیه و ضم میم و سکون راء مهمله است که در لغت ترکی بمعنی آهن است که اکنون تیمور بر وزن طیفور استعمال کنند و آنچه ترک است تمر میخوانند و تبدیل دال مهمله به تاء، اگرچه لحن است ولی در ترکی جایز است چنانکه آهن را حالا دمر استعمال می کنند. شاعری در تاریخ وفات امیرتیمور گفته :
سلطان تمر آنکه چرخ را دل خون کرد
وز خون عدو روی زمین گلگون کرد...

(حاشیه ٔ برهان چ معین ).


ترجمه مقاله