ترجمه مقاله

تمزن

لغت‌نامه دهخدا

تمزن . [ ت َ م َزْ زُ ] (ع مص ) رفتن و بر سر خود رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خوی کردن به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوی گرفتن به چیزی . (آنندراج ). تمرن . (اقرب الموارد). || به تکلف جوانمردی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تسخی ، کانه یتشبه بالمزن ، یقال : فلان یتمزن . (اقرب الموارد). || افزون شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || افزونی کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اظهار بیشی کردن از آنچه که در نزد وی است . و قیل التمزن ، ای تری لنفسک فضلا علی غیرک و لست هناک . (اللسان ، از اقرب الموارد). || آشکارا کردن آنچه دارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آشکارا کردن بیشتر از آنچه دارد. (آنندراج ). || برکنار بودن . || چیز طرفه آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تظرف . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله