ترجمه مقاله

تملل

لغت‌نامه دهخدا

تملل . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع مص ) در کیش و شریعت درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خوی آوردن تب . || گرم گردیدن درون استخوان . || بی آرامی کردن از بیماری و از اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بخود پیچیدن از درد و غم . (از اقرب الموارد)، یقال : هو یتملل اذا لم یستقر من الوجع کانه علی مله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تململ شود. || ساختن چوب و قبضه ٔ شمشیر و چوب پشت کمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتاب کردن در رفتار. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله