ترجمه مقاله

تململ

لغت‌نامه دهخدا

تململ . [ ت َ م َ م ُ ] (ع مص ) بی آرام شدن در بستر. (زوزنی ). بی آرامی کردن و برگردیدن از جانبی به جانبی از بیماری و اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیقراری و بی آرامی و بمعنی حالتی که در میان خواب و بیداری باشد. (غیاث اللغات ) : او را دیدند قطرات حسرات بر رخساره با تململ و تذلل و توجع. (تاریخ بیهق ص 174).
ترجمه مقاله