ترجمه مقاله

تمیریس

لغت‌نامه دهخدا

تمیریس . [ ت ُ ] (اِخ ) ملکه ٔ سیته (قوم بربر باستانی ساکن شمال شرقی اروپا و شمال غربی آسیا). درقرن ششم پیش از میلاد مسیح که پسرش بدست کورش کبیر گرفتار و کشته شد و تمیریس به پادشاه پارسها حمله کردو او را اسیر ساخت و دستور داد سرش را بریده در خیکی پر از خون قرار دهند. (از لاروس ). در تاریخ ایران باستان آرد: ملکه ماساژتها در آن زمان بیوه ٔ پادشاه سابق آنها بود این ملکه را تمیریس می نامیدند کورش خواست او را ازدواج کند ولی ملکه فهمید که کورش طالب خود او نیست بلکه خواهان مملکت اوست و جواب رد داد پس از آن کورش با قشون خود تا رود آراکس براند... همینکه ماساژتها را در خواب دیدند برآنها تاختند و عده ای را کشته اکثر ماساژتها را با رئیس آنها که پسر ملکه بود و سپارگاپی سس نام داشت اسیر کردند... پسر ملکه وقتی از مستی بخود آمد و برآنچه که واقع شده بود آگاهی یافت از کورش تمنی کردکه از غل و زنجیر او را رها کنند و همینکه آزاد شد فوراً خود را کشت ... تمیریس ... تمام قوای خود را جمعکرده به کورش حمله کرد... بالاخره ماساژتها فاتح شدند و قسمت بزرگ لشکر پارس در دشت نبرد معدوم و کورش هم کشته شد... تمیرس امر کرد خیکی را پر از خون آدم کردند بعد نعش کورش را یافته سر او را در خیک انداخت و استهزاء کرده چنین گفت : هرچند من ترا در جنگ شکست دادم ولی تو از راه تزویر مصیبتی برای من تهیه کردی و پسر مرا از من گرفتی . چنانکه بتو گفته بودم ، حالا تو را از خونخواری سیر می کنم . بعد هرودوت گوید (کتاب 1 بند 214): راجع به فوت کورش حکایات زیاد است روایتی را که من ذکر کردم به حقیقت نزدیک تر است . معلوم می شود که خود هرودوت هم از صحت این روایت مطمئن نبوده است . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 448-452 شود.
ترجمه مقاله