ترجمه مقاله

تناهی

لغت‌نامه دهخدا

تناهی . [ ت َ ] (ع مص ) بغایت برسیدن . (زوزنی ). بپایان رسیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). یقال : تناهی البعیر سمناً. (اقرب الموارد). || به نهایت چیزی رسیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به پایان چیزی رسیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || باز ایستادن از کار و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باز ایستادن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || یکدیگر را بازداشتن . یقال : تناهوا عن المنکر؛ ای نهی بعضهم بعضاً. (منتهی الارب ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بازداشتن از چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ایستادن آب در حوض و آرمیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عجاج گوید: حتی تناهی فی صهاریج الصفا. (اقرب الموارد). || رسیدن خبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پذیرا شدن . (آنندراج ). پذیره شدن . (غیاث اللغات ).
ترجمه مقاله