ترجمه مقاله

تناوب

لغت‌نامه دهخدا

تناوب . [ ت َ وُ ] (ع مص ) بنوبت کردن . (زوزنی ). بنوبت کار کردن . (آنندراج ): تناوبوا علی الامر؛ تداولوه بینهم یفعله ُ هذا مرة و هذا مرة. (المصباح از اقرب الموارد). || قسمت نمودن آب را به سنگ ریزه ٔ قسمت : تناوبوا علی الماء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بنوبت گرفتن : و هم یتناوبون النوبة فیما بینهم فی الماء و غیره ؛ یعنی ایشان به نوبت می گیرند آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) آیش بنوبت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله