ترجمه مقاله

تنحومت

لغت‌نامه دهخدا

تنحومت . [ ] (اِخ ) (عزاداری ) و او پدر یکی از رؤسایی بود که تحت اقتدار جدلیا بودند. (دوم پادشاهان 25:32. کتاب ارمیا 40:8) (از قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله