ترجمه مقاله

تندبالا

لغت‌نامه دهخدا

تندبالا. [ ت ُ ] (اِ مرکب ) کوه بلند. (ناظم الاطباء). بالایی تند و پرنشیب . سخت سراشیب . سخت سرازیر. کوهی با سراشیبی سخت :
نگه کرد پرموده او را بدید
ز هامون یکی تندبالا گزید.

فردوسی .


نشست از بر اسب سالار نیو
پیاده همی رفت در پیش گیو
بدان تندبالا نهادند روی
چنان چون بود مردم چاره جوی .

فردوسی .


یکی تندبالا بد از رزم دور
به یکسو ز راه سواران تور
برفتند ترسان بر آن بر ز راه
که شایست کردن به لشکر نگاه .

فردوسی .


بر آن تندبالا برآمددمان
همیدون بزه بر ببازو کمان .

فردوسی .


چو از لشکر آن هر دو تنها شدند
بزیر یکی تندبالا شدند.

فردوسی .


فروافتم ز کوه تندبالا
جهم در موج آب ژرف دریا.

(ویس و رامین ).


رجوع به تند شود.
ترجمه مقاله