ترجمه مقاله

تنسیق

لغت‌نامه دهخدا

تنسیق . [ت َ ] (ع مص ) آراستن و ترتیب دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انتظام و ترتیب دادن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیوستن سخن و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). بنظم کردن سخن و جز آن . (زوزنی ).
- تنسیق الصفات (اصطلاح بدیع) . رجوع به تنسیق صفات شود.
ترجمه مقاله