ترجمه مقاله

تنشیط

لغت‌نامه دهخدا

تنشیط. [ ت َ ] (ع مص ) فا نشاط آوردن . (زوزنی ) به نشاط آوردن و شادمانی نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شادمان گردانیدن . (از اقرب الموارد). رجوع به تنشط شود. || فربه کردن ستور. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || شتر ممنوع از چراگاه را به چراگاه روان کردن . (از اقرب الموارد). || گره آسان بستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گره زدن ریسمان یا گره آسان زدن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله