ترجمه مقاله

تنصف

لغت‌نامه دهخدا

تنصف . [ ت َ ن َص ْ ص ُ ] (ع مص ) سرپوشنه برافکندن زن . (از تاج المصادر بیهقی ). معجر پوشیدن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خدمت کردن . (تاج المصادربیهقی ). خدمت کردن و خدمت خواستن ، از اضداد است . || خواستن آنچه نزد کسی باشد. || فروتنی نمودن نزد کسی . || انصاف خواستن ازسلطان . || همگی موی سپید گردیدن از پیری .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تنصفناک بیننا؛ گردانیدیم تورا میان در گرفتن تمام حق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تمام حق گرفتن . (آنندراج ).
ترجمه مقاله