تنور پیره زن
لغتنامه دهخدا
تنور پیره زن . [ ت َ رِ رَ / رِ زَ ] (اِ خ ) تنور پیرزن . تنور عجوز. اشاره به پیرزنی است که طوفان نوح نخست از تنور نان پزی وی جوشیدن گرفت :
خانه ٔ پیره زن که طوفان برد
در تنورش فطیر نتوان یافت .
چون قوم نوح خشک نهالان بی برند
باد از تنور پیرزنی فتح بابشان .
در گمان آمدش که این چه فن است
اصل طوفان تنور پیرزن است .
و رجوع به تنور عجوز شود.
خانه ٔ پیره زن که طوفان برد
در تنورش فطیر نتوان یافت .
خاقانی .
چون قوم نوح خشک نهالان بی برند
باد از تنور پیرزنی فتح بابشان .
خاقانی .
در گمان آمدش که این چه فن است
اصل طوفان تنور پیرزن است .
نظامی .
و رجوع به تنور عجوز شود.