ترجمه مقاله

تنگ توشه

لغت‌نامه دهخدا

تنگ توشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) تنگ روزی . تنک روزی . که سرمایه اندک دارد. که تنگدست است :
یکی تنگ توشه بدی شوربخت
شهی دادمت افسر و تاج و تخت .

اسدی (گرشاسبنامه ).


رجوع به تنگ و تنک و ترکیبهای آن دو شود.
ترجمه مقاله