ترجمه مقاله

تنگ

لغت‌نامه دهخدا

تنگ . [ ت َ ] (اِخ ) نام ولایتی است از بدخشان . (برهان ). نام ملکی ازبدخشان . (غیاث اللغات ). ناحیه ای در بدخشان . (ناظم الاطباء). ولایتی است از ملک بدخشان قریب به دره که آن هم ولایتی است از آن ملک و مردم تنگ دره به خوشی صورت اشتهار دارند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ).
ترجمه مقاله