ترجمه مقاله

تهجیج

لغت‌نامه دهخدا

تهجیج .[ ت َ ] (ع مص ) چشم به گو فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). به مغاک فرورفتن چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرفتن آتش چنانکه صدای آن شنیده شود. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله