ترجمه مقاله

تهلل

لغت‌نامه دهخدا

تهلل . [ت َ هََ ل ْ ل ُ ] (ع مص ) گشاده روی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درخشیدن روی از شادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درخشان شدن میغ به برق . (تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن ابر و برق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تلالؤ ابر. (از اقرب الموارد). || ریزان شدن اشک و آب . (زوزنی ). روان شدن اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله