ترجمه مقاله

تهمت کردن

لغت‌نامه دهخدا

تهمت کردن . [ ت ُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تهمت انداختن . تهمت بستن . (مجموعه ٔ مترادفات ). تهمت زدن . تهمت نهادن . (ناظم الاطباء). متهم کردن . دروغ بستن :
شیر خدای را چو مخالف شود کسی
هرگز مکن مگر به خری هیچ تهمتش .

ناصرخسرو.


اگر تهمتم کرد نادان چه باک
از آن پس که گنگ است و کور و اصم .

ناصرخسرو.


کس جهان رابه بقا تهمت بیهوده نکرد
که جهان جز به فنا کرد مکافات و جزاش .

ناصرخسرو.


رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله