ترجمه مقاله

تهویل

لغت‌نامه دهخدا

تهویل . [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کسی را بترسانیدن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : به خراسان هیچ دل مشغول نیست و این از بهر تهویل نبشتم تا مخالفان آن دیار ترسند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 474). || سوگند وارد آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوگند دادن به آتش تهویل . رجوع به هوله شود. || خویشتن آراستن زن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را به لباس و پیرایه آراستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : هولت المراءة بحلیها و ثیابها. (اقرب الموارد). || زشت گردانیدن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هائل قراردادن امری . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِ) آتشی که بدان سوگند خوردندی در جاهلیت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || و نیز واحد تهاویل ؛ یعنی کارهای ترساننده . || رنگهای گوناگون . || آرایش نگارها و تصویرها و پیرایه ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به همه ٔ معانی رجوع به تهاویل شود.
ترجمه مقاله