تهی دیده
لغتنامه دهخدا
تهی دیده . [ ت َ / ت ِ / ت ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) تهی چشم . (مجموعه ٔ مترادفات ). کنایه از نابینا و بی بصر. (آنندراج ) :
روان از دو دیده پسندیدگان
به خاک درت چون تهی دیدگان .
رجوع به تهی چشم و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود.
روان از دو دیده پسندیدگان
به خاک درت چون تهی دیدگان .
خسرو (ازآنندراج ).
رجوع به تهی چشم و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود.