ترجمه مقاله

تواره

لغت‌نامه دهخدا

تواره . [ ت ُ رَ / رِ ] (اِ) خانه ای باشد که در آن بجز سرگین و پلیدی و کاه هیچ نبود. (صحاح الفرس ). خانه ای را گویند که در آن کاه و سرگین و پلیدیها ریزند. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زبیل دان . (ناظم الاطباء). || خار سر دیوار و دور باغ و فالیز باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : ... خاکستر از زیر دیگ هریسه برداشت و ببام برآورد و بر بام او مغاکی بود تا آگنده شود و پاره ای آتش در میان خاکستر بود و وی ندانسته بود، باد برد و آن آتش بر تواره زد و آن تواره درگرفت و از آن جمله بازارها درگرفت . (تاریخ بخارا ص 113).
ترجمه مقاله