ترجمه مقاله

توالد

لغت‌نامه دهخدا

توالد. [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) بهم (با هم ) بزادن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (منتهی الارب ). بهم زادن . (دهار) (از اقرب الموارد). از یکدیگر زادن . (آنندراج ). زه و زاد. زاد و زه . تناسل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بسیار شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار شدن فرزند. (آنندراج ). بسیار شدن . (از اقرب الموارد). یقال : توالدوا؛ ای کثروا و ولد بعضهم بعضاً. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله