ترجمه مقاله

تودریج

لغت‌نامه دهخدا

تودریج . [ دَ ](معرب ، اِ) توریج . تودری . تدرج . تودرج . توذری . (از دزی ج 1 ص 154). دوایی است برای نشاندن آماس ها بکار دارند. (نزهةالقلوب ). رجوع به تودری و اروسیمون شود.
ترجمه مقاله