تودیع کردن
لغتنامه دهخدا
تودیع کردن . [ ت َ تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وداع کردن . بدرود کردن یکدیگر را :
ای کف و دست و ساعدو بازو
همه تودیع یکدگر بکنید.
رجوع به تودیع شود.
ای کف و دست و ساعدو بازو
همه تودیع یکدگر بکنید.
سعدی (گلستان ).
رجوع به تودیع شود.