تورانشاه
لغتنامه دهخدا
تورانشاه . (اِخ ) نام وزیر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خواجه جلال الدین وزیر شاه شجاع و ممدوح حافظ :
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بنده ٔ تورانشاهم .
تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم .
رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 388 و دستورالوزراء ص 249 و تاریخ گزیده و قاموس الاعلام ترکی شود.
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بنده ٔ تورانشاهم .
حافظ.
تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم .
حافظ.
رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 388 و دستورالوزراء ص 249 و تاریخ گزیده و قاموس الاعلام ترکی شود.